از شوک تا نوآوری: جدال بیپایان با امواج تغییر

دنیای امروز میدان جنگی بیانتها میان نظمهای کهن و امواج خروشان تغییر است. در حالی که نهادهای سنتی با چنگ و دندان به ارزشهای گذشته چسبیدهاند، سونامی تحولات جهانی بیمحابا مرزهای فرهنگی، سیاسی و فناورانه را درمینوردد. آنچه امروز شاهد آن هستیم، نه صرفاً چالشهای فنی، بلکه تقابل پارادایمهای حکمرانی است؛ نبردی پنهان میان سیستمهای بستهای که در توهم خودکفایی به سر میبرند و اکوسیستمهای بازی که در جریان بیوقفه تبادل اطلاعات و فناوری شکوفا میشوند. در این میدان، تکلیف جامعهای که نمیتواند از مراحل ابتدایی انطباق عبور کند، چیزی جز حاشیهنشینی در جهان متلاطم امروز نخواهد بود.
چرخه انطباق با تغییر از شوک سیستمی آغاز میشود، جایی که واقعیتهای نوین با بیرحمی تمام، باورهای جاافتاده را متزلزل میکنند. این مرحله آستانهای دردناک اما گریزناپذیر است که متأسفانه بسیاری از سازمانها و جوامع ما در آن متوقف شده؛ شوکه و ناتوان از پردازش واقعیتهای جدید، مبهوت میمانند. پس از آن، انکار راهبردی با تمام قدرت رخ مینماید، پدیدهای که بهویژه در ساختارهای سنتی ما به شکل افراطی بروز میکند؛ نه در قالب یک مکانیسم دفاعی گذرا، بلکه به صورت یک راهبرد بلندمدت و مزمن. شگفتآور است که چگونه نهادهای ما توانستهاند سیاست « ندیدن » را به هنری ظریف ارتقا دهند و تغییرات بنیادین جهانی را صرفاً « موجهای زودگذر » قلمداد کنند. سپس به مرحله مقاومت فعال میرسیم، جایی که نظامهای حکمرانی هویت خود را نه در آنچه هستند، بلکه در آنچه با آن مخالفت میکنند تعریف میکنند. این تقابل هویتی با جریانهای نوین جهانی، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت احساس استقلال کاذبی ایجاد کند، اما بهای سنگین آن را نسلهای آینده با محرومیت از فرصتهای توسعه خواهند پرداخت.
چانهزنی تطبیقی، مرحلهای است که در آن واقعگرایی تدریجی شکل میگیرد. جالب اینجاست که ساختارهای ما اغلب به این مرحله نمیرسند مگر زمانی که هزینههای انکار و مقاومت به اوج خود برسد. ما شاهد الگویی تکراری هستیم: ابتدا مخالفت سرسختانه با یک فناوری یا رویکرد جهانی، سپس مقاومتهای نمادین، و نهایتاً پذیرش تدریجی و ناقص آن؛ آن هم زمانی که دنیا چندین گام به جلو برداشته است و باز ارزیابی راهبردی نقطه عطفی است که متأسفانه بسیاری از نهادهای ما هرگز به آن نمیرسند. مرحلهای که مستلزم شجاعت بازنگری در مفروضات بنیادین است. در این مرحله، سیستمهای پیشرو به جای نگاه به تغییر به مثابه تهدیدی برای هویت، آن را فرصتی برای بازتعریف هوشمندانه خود در مسیر انطباق میبینند. پذیرش نهادی مرحلهای پیچیده و چندوجهی است که نیازمند تحول در ساختارها، فرآیندها و از همه مهمتر، ذهنیتهاست. این همان نقطهای است که جوامع پیشرو، مرزهای مصنوعی میان « ما » و « آنها » را بازتعریف میکنند و به جای تقابل، به دنبال همگرایی هوشمندانه با جریانهای جهانی هستند. تنها معدودی از سازمانها و جوامع به مرحله نهایی نوآوری تحولآفرین میرسند، آن هم نه به دلیل کمبود استعداد یا ظرفیت، بلکه به خاطر حصارهای ذهنی و ساختاری که ما با دستان خود برافراشتهایم.
آنچه امروز بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد، گذار از واکنشهای انفعالی به کنشگری هوشمندانه در برابر امواج تغییر است. جهان شتابان امروز جایی برای تماشاچیان منفعل باقی نگذاشته است. سازمانها و جوامعی که در چرخههای معیوب شوک، انکار و مقاومت گرفتار شدهاند، به تدریج به حاشیه رانده خواهند شد. تاریخ به ما آموخته است که انزوای فناورانه و فرهنگی، نه تنها به استقلال واقعی نمیانجامد، بلکه وابستگیهای مخربتری را تحمیل میکند. نکته اینجاست که انطباق با تغییرات جهانی، به معنای تسلیم شدن یا استحاله هویتی نیست، بلکه فرصتی است برای بازآفرینی هوشمندانه خود در متن تحولات جهانی. تجربه کشورهایی که توانستهاند با حفظ هویت اصیل خود، به بازیگران تأثیرگذار در صحنه جهانی تبدیل شوند، مسیری را نشان میدهد که متأسفانه در غبار شعارهای پوپولیستی و مقاومتهای نمادین گم شده است.
مطالب مرتبط

برای فرار از شلوغی کودکانمان چه چیزی به آنها هدیه میدهیم؟

واعظ، دادستان، سیاستمدار

دیدگاهتان را بنویسید