چالشهای بنیادین در توسعه هوش مصنوعی ایران؛ از بحران انرژی تا مدیریت ناکارآمد

توسعه هوش مصنوعی در ایران با پیچیدگیهای عمیق و چندوجهی روبروست. در حالی که این فناوری به عنوان یکی از محورهای اصلی تحول دیجیتال در جهان شناخته میشود، کشور ما در مسیر دستیابی به آن با چالشهای بنیادین و درهمتنیدهای مواجه است. از یک سو، محدودیتهای زیرساختی و منابع انرژی، و از سوی دیگر مسائل ساختاری در نظام مدیریتی، همراه با تحریمهای بینالمللی و کمبودهای فرهنگی-آموزشی، شرایطی پیچیده را رقم زدهاند که نیازمند واکاوی دقیق و راهکارهای جامع است.
بحران انرژی به عنوان یکی از چالشهای اصلی، با آمار نگرانکنندهای همراه است. گزارش شرکت مدیریت شبکه برق ایران در سال ۱۴۰۳ نشان میدهد که مصرف برق مراکز داده طی سه سال گذشته ۱۹۰ درصد افزایش یافته، در حالی که سهم انرژیهای تجدیدپذیر تنها ۲.۳ درصد است. در مقابل، کشورهای همسایه مانند عربستان سعودی با سرمایهگذاریهای کلان در انرژی مراکز داده، به ظرفیت پردازشی ۱۲ اگزافلاپس دست یافتهاند. نمونه بارز این ناکارآمدی در ایران را میتوان در پروژه شبکه ملی اطلاعات مشاهده کرد که با صرف ۲,۳۰۰ میلیارد تومان، تنها ۶ درصد از اهداف انرژی خود را محقق کرده است.
مدیریت ناکارآمد و موازیکاری نهادها، چالش دیگری است که به شدت بر توسعه هوش مصنوعی تأثیر گذاشته است. میلیاردها تومان بودجه هوش مصنوعی بین نهادهای موازی توزیع شده که نتیجه آن پروژه های تکراری و طرحهای ناتمام بوده است. مثال بارز این آشفتگی، توسعه همزمان چتبات ملی توسط نهادهای مختلف بدون رعایت استانداردهای بینالمللی است.
تحریمهای بینالمللی نیز تأثیر مضاعفی بر محدودیتهای موجود داشتهاند. دادههای مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد هزینه دسترسی به دیتاستهای جهانی برای محققان ایرانی ۴۰۰ درصد بالاتر از متوسط جهانی است. وابستگی ۹۵ درصدی به تراشههای وارداتی منجر به شکست پروژههای کلان مانند ابررایانه سیمرغ شده که پس از ۶ سال و صرف ۸۰۰ میلیون دلار، عملاً به انباری از تجهیزات بلااستفاده تبدیل شده است.
در نهایت، ضعف فرهنگسازی و آموزش نیز به عنوان چالشی اساسی مطرح است. نظرسنجی پژوهشگاه علوم انسانی نشان میدهد ۸۷ درصد مدیران ارشد دولتی با مفاهیم پایهای مانند یادگیری تقویتی آشنا نیستند و ۴۵ درصد فارغالتحصیلان نخبه طی دو سال از کشور مهاجرت میکنند. برنامههای درسی منسوخ دانشگاهها با میانگین عمر منابع ۱۵ سال، به جای تربیت نوآوران، صرفاً مصرفکنندگان فناوری پرورش میدهند.
برای برونرفت از این وضعیت، نیاز به یک بازنگری اساسی در سیاستگذاریها و تدوین نقشه راه جامع با رویکردی استراتژیک است. همکاری نزدیک دولت، نهادهای تحقیقاتی و بخش خصوصی، همراه با بهرهگیری از ابزارهای مدیریتی نوین و سیاستهای حمایتی میتواند زمینهساز تحول در این حوزه باشد.
مطالب مرتبط

نفوذ خاموش غولهای فناوری در زیرساختهای دیجیتال، پایان حاکمیت سنتی کشورهای در حال توسعه

سکوت مرگبار سازمانی: چگونه اثر تماشاگر شرکتهای بزرگ را نابود میکند؟

دیدگاهتان را بنویسید