خطای برندهها
خطای برندهها موضوعی است که باید به آن توجه ویژه ای نمود، بسیاری از ما کتابهای متعددی با این عنوانها را میبینیم: “هفت عادت مردمان موفق”، “شش ویژگی مدیران برتر” و مانند آن.
امکان دارد بسیاری دقیقا همان ویژگیها را داشته باشند و کارهای مشابه آنها انجام داده باشند، ولی هیچ موفقیتی کسب نکرده باشند. هیچکس در مورد آنها کتاب نمینویسد و صحبت نمیکند، ولی برندهها در صدر توجه هستند.
این ناشی از یک خطای ذهنی است که به آن “خطای برندهها” میگویند: تمایل ذهنی ما به تمرکز بر برندهها و یادگیری از آنها و در عوض، فراموش کردن بازندهها، با وجود آنکه شاید از نظر الگوهای رفتاری شباهت زیادی به برندهها داشته باشند و همان راهها را دنبال کرده باشند.
ما به خطا روی برنده ها تمرکز میکنیم و راههای پیشرفت آنها را ملکه ذهن میکنیم، در حالیکه چون از بازنده ها نمیشنویم، شاید درنیابیم که همان راهها و شیوهها در مورد آنها به ناکامی انجامیده است.
زیاد شنیده اید که کارآفرین مطرحی نظیر “بیل گیتس” و “زاکربرگ” درس و دانشگاه را رها کردهاند و دنبال رویاهای خود رفته اند، اما آیا این بدان معنی است که برای موفقیت باید درس را رها کرد؟ میدانیم که بسیاری چنین کردند و توفیقی نداشتند. شاید آنها “به رغم” این ترک تحصیل، و نه “به دلیلِ” آن به موفقیت رسیدهاند.
یادگیری راههای موفقیت “برندهها” به هیچ عنوان ضمانتی برای موفقیت نیست، بد نیست گاهی داستان شکست “بازنده ها” را هم بشنویم.
دیدگاهتان را بنویسید