کتاب قرار بود باسواد شویم

قرار بود باسواد شویم…
راه افتادیم به سمت مدرسه
روی نیمکت نشستیم، صدای حرکت گچ روی تختهی سبزرنگی که میگفتند سیاه است را شنیدیم، بند دوم انگشت اشارهمان را زیر فشار قلم له کردیم و مشق نوشتیم، به ما دیکته گفتند تا درست بنویسیم… گفتند از روی غلطهایت بنویس تا یاد بگیری، ما نوشتیم و یاد گرفتیم…
قرار بود باسواد شویم…
از شعر، از گذشتههای دور، از مناطق حاصلخیز، از جامعه، از فیثاغورث، از قانون جاذبه، از جدول مندلیف گفتند، تا ما همهچیز را یاد بگیریم…
استرس و نگرانی… شببیداری و تارک دنیا شدن. کنکور شوخی نداشت، باید دانشجو میشدیم.
قرار بود باسواد شویم… دانشگاه، جزوه، کتاب، امتحان و نمره… تمام شد.
تبریک حالا ما دیگر باسواد شدیم.
اما چقدر سواد رفتاراجتماعی داریم؟
چقدر سوادفرهنگی داریم؟
چقدر سوادرابطه داریم؟
چقدر سواد دوستداشتن داریم؟
چقدر سوادانسانیت داریم؟
چقدر سوادزندگی داریم؟
قرار بود باسواد شویم…
مطالب مرتبط

کتاب زیباترین افسانه جهان

کتاب پشت پرده ریاکاری

دیدگاهتان را بنویسید